ـدوستی را اتنخاب کن که برای جا شدن در قلبش نخواهی خودت را کوچک کنی .غیر ممکن ها را انجام دادن خود نوعی لذت است.
-
-برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند
پیر رنجور و، سخت بیماری ساعتی داشت، در برابر خویش
لحظه لحظه، بر او نظر می کرد همچو عاشق، به روی دلبر خویش
گفتمش چیست انتظار شما؟ کمی آرام شو، به بستر خویش
نه به کس وعده ی ملاقاتی داده ای، تا ببینیش بر ِ خویش
نه به جایی دگر توانی رفت بهر دیدار یار دیگر خویش
مضطرب، اینچنین نباید کرد دم به دم خاطر مکدّر خویش
از خدا خواه، گر شفا خواهی نه از طبیبان ناز پرور خویش
با همان خنده های پر معنی گفت کای بی خبر که در سر خویش
هر هوس، جای داده ای، اما نکنی فکر، بر مقدر خویش
گر نظر می کنم بر این ساعت جویم آن لحظه های آخر خویش
گاهی جهنم می شود گاهی بهشت است
گاهی هیولا می شود گاهی فرشته است
یک روز خوشبختی و روز بعد بدبخت
این داستان های عجیب سرنوشت است
این لحضه های تلخ و شیرین همیشه
گاهی به چشمان تو زیبا ، گاه زشت است
وقتی نباشی ماه دی (ماه تگرگ) است
با تو تمام ماه ها اردیبهشت است
آخرین دَم
سلام
وبلاگه زیبایی دارید...عکسهای زیبایی هم در اون گذاشتید..
به امیده همیشه بهاری بودن همه..
سلام خواهر جونم
نگفته بودی اپ کردی حالا خوبه که من خودم میام سر میزنم
مطالبت قشنگ بود .
فعلا بای
تا به حال فکر کردی چرا نیلوفر رو آب می شکفه ؟ تا به حال به این گل قشنگ ، که انگاری یه رازی تو دلشه خوب نگاه کردی ؟ تا به حال زیر نور مهتاب به سایه روشن گلبرگای نیلوفر که رو آب می رقصند ،زل زدی؟ می دونی ماه خاطرشو خیلی می خواد! اصلا می دونی چرا ریشه های نیلو فر به جای اینکه تو خاک باشه رو آبه! نه بند زمینه ، نه قفل آسمونه ، تنها و رهاست. می دونی که نیلوفر تو برکه های آروم و ساکته نه تو رودخونه های پر جنب و جوش! وقتی دلت یاد گرفت چه جوری آروم بگیره ، چه جوری ساکت بشه ، رو صفحه زلال و صافش می تونی شکفتن گل نیلوفر رو ببینی. وقتی دیدیش یه حسی مثه عشق تو وجودت جون می گیره . بعد از اون لحظه مثل نیلوفر آب از سرت گذشته واسه همیشه عاشقی.......
زندگی دو نیمه دارد : نیمه ی اول در آرزوی نیمه ی دوم
نیمه ی دوم در حسرت نیمه ی اول
همیشه سلام...
لذت بردم
موفق و تندرست باشی
مونای عزیز من همیشه از خوبیات ممنونم
خیلی زیبا بود موفق باشی
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او دیدم غم است در میزند
ای دوستان با وفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به من سر میزند...
سلام دوست عزیز
من آپ هستم خوش حال میشم به کلبه حقیر سر بزنی
در پناه حق شاد و موفق باشی
سلام
ممنون از کامنت قشنگتون و ممنون از حضور دلگرم کننده ی شما
سلامت باشید
یاعلی
آغاز من پایان او بود
من امادم برایم یادداشت گذاشته بود
آمدم نبودی
قلبت راهم نداد
ولی نمیدانم کجاست
که بگویم
من میایم
تا.........
اهورای من تنهایی هایت را برایم بیاور
اشک هایت را دوست میدارم
سلام دوست مهربان و گرامی !
مطلب بسیار زیبا و خواندنی بود
کاش دنیای دل ما شبی از این شب ها
غرق هر چیز که میخواهی و میدانی بود
ممنونم که به من سر زدی...بازم بیا اون طرفا...
خوشحال میشم...
موفق باشی...
یاحق...
کاش دنیای دل ما شبی از این شب ها
غرق هر چیز که میخواهی و میدانی بود
ممنونم که به من سر زدی...بازم بیا اون طرفا...
خوشحال میشم...
موفق باشی...
یاحق...
سلام...جالب انگیز بود لذت بردم
با یه شعر طنز در مورد دختران فرار به روزم....منتظرما...بابای
تو همون مری گلد ضیافت هستی؟
Salam
Mammon ke sar zadid, dar zemn matalebe zibai ro entekhab kardid
Movaffagh bashid
هر شب به قصه ی دل من گوش میکنی
سلام..صبح اولین روز هفته شما بخیر و خوشی..
گل همیشه بهار من سرافرازم کردی با نوشته های بسیار بسیار قسنگ و شیوایی که در سایت ساحل ارامش نوشتی
ارزومند تمامی ارزوهایت هستم...شادو سربلند باشی..
ضمنا یه افرین هم به قسمتی از جملات اپدیتت باید گفت
برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند
سلام همیشه بهار عزیز ..خوبی خانم .. خیلی زیبا بود ولی از طراحی و دیزاین این پستت خیلی خوشم امد .. خیلی شیک شده.. پست قبلت هم طراحیش قشنگ بود ....منتظر نوشته های خوبت هستم ..فعلا
خوشحالم کردی که بعد از یه مدت بهم سر زدی عزیز...امیدوارم باز هم به خونه من بیای
با سلام وعرض ادب..
ای دوست..ای یار..ای بهترین ...عزیز ترین...
ازشما و دوستان شما دعوت میکنم در جشن تولد بابایی در سایت ساحل ارامش شرکت کنید ...
زیبایی و طراوت و دلخوشی من همانا همیاری شما نازنینم میباشد برای ادامه راه ساحل ارامشی که متعلق بشماست.....[گل][گل]
سلام
تازه های ادبی به روز شد
سلام
ممنون از حضورتون و ممنون از کامنت قشنگتون. لطف کردید اومدید. زنده باشی
یاعلی
« شعر سفر » همه شب با دلم کسی میگفت / « سخت آشفته ای ز دیدارش / صبحدم با ستارگان سپید / می رود ، می رود ، نگهدارش » / من به بوی تو رفته از دنیا / بی خبر از فریب فرداها / روی مژگان نازکم می ریخت / چشمهای تو چون غبار طلا / ... / می شکفتم ز عشق و می گفتم / « هر که دلداده شد به دلدارش / ننشیند به قصد آزارش / برود ، عشق من نگهدارش » / آه ، اکنون تو رفته ای و غروب / سایه می گسترد به سینه ی راه / نرم نرمک خدای تیره ی غم / می نهد پا به معبد نگهم / می نویسد به روی هر دیوار / آیه هائی همه سیاه سیاه / « فروغ فرخزاد »
دچار همین طبق معمولهای بی تفاوتیم!
این چه گفتنهای بی اشاره نیزروزی در یکی از همین تلخ ترین ترانه هاتمام خواهدشد!
هی بوته لرزان راه نشین
غصه چه را می خوری؟
کاروان در راه است!
سخت است باور اینکه
در زمان گم شده بودیم
هر آنچه که در آرزویش هستم در چشمان تو حس می کنم
همیشه به این فکر می کردم که قلبت را برای خود حفظ کنم
اما اکنون بسیار دور از دسترس به نظر می آید
----------------
سلام ...
خیلی قشنگ بود دوست من ...
منم آپیدم خواستی بیا پیشم ...
یا علی
سلام خوبی ممنون درمورد دوست هم خیلی درست نوشته بودی خوشحال شدم بمن سر زدی
سلام
از این جمله اتان خیلی خوشم اومد..
(-برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را هم بسوزاند)
سلام عزیز...
فقط میتونم بگم زیبایودَ بسیار زیبا و همچنین آموختنی.ممنون که یادم کردی.
ا چه باحال ...
من اول میخواستم آهنگ گل بهار رو بذارم رو بلاگم ...
بعد آهنگ فال شهرزاد رو گذاشتم ...
آره بابا تنهایی بهتره ... بذار بره ...
و باز میان نگاه و احساس این من ه تکراری جا مانده است
اینجا زیباست
مثل خودتون
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
خاتون آپ شد منتظرم...یا علی
خیلی جالب وزیبا بود از دور زدن در وبلاگتون لذت بردم امیدوارم همیشه گل همیشه بهار بمونید اگه اون دیو ۳سر بذار.
راستی یه امانتی پیشم دارید بعدا تقدیم میکنم.
فعلا بای علی همراهت.
با سلام _با تو هستم هم وطن عزیز ، به تو دوست گرامی ، خواهر یا برادر ایرانی ، با تو هستم که تا نوک بینی ات را نمی بینی ، با تو هستم که دستهای خسته و رنج کشیده را نمی فشاری ، با تو هستم که با خودت هم قهری ، می گویی مسلمانی و سلامت را قورت می دهی ، می گویی آزاده ای و معنای آن را نمی دانی ، می گویی انسانی و از انسانیت ، بشر بودن را آموخته ای ، می گویی ساده بودن را دوست داری اما با راه رفتنت فخر فروشی می کنی ، مهربانی را به صندوقچه فراموشی سپردی و محبت را به زیر خاکستر بزرگی پنهان کردی تا همچنان دستانی محتاج محبت و مهربانی به بازار سیاه بروند . ای کاش !(1)
هنوز بازار صداقت مشتری داشت وقتی به یاد می اورم که چطور مقابلم می ایستی و با شهامت دروغ می گویی دلم برای کودکی ام تنگ می شود برای آن روزی که از پاکت میوه ها دو تا سیب را پشتم پنهان می کردم تا با تو تقسیمش کنم و وقتی مادر می پرسید کجا دستهایم شل می شد بغض می کردم اشک تو چشمام لونه می کرد و سیبها از دستم می افتاد ، چقدر دلم برای روزهای بی ریا تنگ شده ، ای کاش می شد آدم بزرگها آرزو کنند و به آرزوی دست نیافتنیشان برسند ای کاش بار دیگر بچه می شدیم که از بچگی چیز بدی یاد ندارم و این ما بزرگترها هسیم که بدیم و در دنیای بد خود گم شده و اگر پیدا شویم خود را زندانی دروغ و ریا می کنیم افسوس............متن تقدیمی به وبلاگ آدمکها.ازخانم سایه بارانی.باسپاس از ایشون و شما خواننده گرامی..(۲)
سلام
سال نو مبارک
هورااااااا
منم آپیدم بیا[نیشخند]